عصر امام باقردوران زندگانی امامان معصوم (علیهمالسلام) مشحون از تلاطمات و رخدادهای گوناگون بوده است. ایشان در طول دوران زندگانی، با خلیفه یا خلفایی چند مواجه بودهاند. امام باقر (علیهالسلام) نیز از این مساله مستثنی نبوده است. ایشان با پنج تن از خلفای اموی همعصر بود؛ ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک و... . در این دوران، آرامش نسبی بر جامعه مسلمین حکمفرما شده بود و از شدت ظلم و ستمی که بر شیعیان میرفت کاسته شده بود. در چنین شرایطی بود که امام توانست به تربیت شاگردان پرداخته و در راه نشر معارف اسلامی گام بردارد. ۱ - اوضاع سیاسی اجتماعیدر روایت مفصلی از امام باقر (علیهالسلام) اوضاع سیاسی شیعه و فشار خلفا از آغاز خلافت تا زمان آن حضرت تبین شده است: ما اهل بیت، از ستم قریش و صفبندی آنان در مقابلمان چهها کشیدیم و شیعیان و دوستان ما از مردم چهها کشیدند. زمانی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رحلت کرد، اعلان فرمود که ما به مردم از خودشان اولیتریم، اما قریش با کمک یکدیگر این امر را از محور آن خارج کردند. آنان برای رسیدن به حکومت با حق و اولویت ما به حکومت استدلال کردند، ولی حق ما را تصاحب نمودند. آنگاه حکومت در میان قریش دست به دست گردید تا این که دوباره به ما اهل بیت بازگردید. ولی مردم بیعت ما را شکستند و علیه ما جنگ به پا کردند، به طوری که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تا هنگامی که به درجه رفیع شهادت نائل آمد، در فراز و نشیب (تند باد حوادث) قرار گرفته بود. پس از آن، مردم با فرزندش، امام حسن (علیهالسلام)، بیعت کرده و وعده وفاداری به او دادند، اما به او نیز خیانت ورزیدند. پس از آن، ما به طور مداوم مورد تحقیر و قهر و ستم قرار گرفتیم و از شهر و خانهمان رانده و از حقوقمان محروم شدیم و مورد قتل و تهدید قرار گرفتیم. شرایط به گونهای بود که امنیت جانی از ما و پیروان ما به طور کلی سلب شد و دروغگویان و منکران حق به خاطر دروغ و انکارشان زمینه را مساعد و در سراسر کشور اسلامی به وسیله دروغ و انکارشان به سردمداران جور و ستم و قضاوت و کاردانان آنها تقرب جسته و شروع به روایت احادیث دروغ و انتشار آن نمودند. آنها از زبان ما چیزهایی روایت کردند که نه از زبان ما جاری شده بود و نه به محتوای آنها عمل نموده بودیم. آنان با این کار میخواستند ما را میان مردم منفور کرده و تخم عداوت و کینه ما را در دل آنان بکارند. این سیاستی بود که پس از وفات امام حسن (علیهالسلام)، در زمان معاویه، با شدت هر چه بیشتر دنبال میشد. به دنبال این تبلیغات مسموم بود که همه جا به کشتار شیعیان پرداخته و با کوچکترین سوء ظنی دستها و پاهای آنها را میبریدند. کسانی که به دوستی و پیروی از ما معروف بودند راهی زندانها شدند، اموالشان به غارت رفت و خانههاشان ویران شد. این رویه تا روزگار عبیدالله بن زیاد روز به روز به شدت خود میافزود تا آن که حجاج بن یوسف در کوفه روی کار آمد. او با انواع شکنجهها به کشتار شیعیان پرداخت و آنان را با هر سوء ظن و هر اتهامی دستگیر میکرد. عرصه بر پیروان ما چنان تنگ شد و کار به جایی رسید که اگر کسی را با صفت زندیق یا کافر وصف میکردند برایش بهتر از آن بود که او را شیعه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بخوانند! کار به جایی رسید که کسانی که به خیر و صلاح معروف بودند و شاید هم واقعا اشخاص پرهیزگار و راستگویی بودند، احادیث شگفت انگیزی در زمینه برتری برخی از حکام گذشته روایت کردند؛ چیزهایی که نه خدا چیزی از آنها آفریده بود و نه چیزی از آنها به وقوع پیوسته بود. راویان بعدی حقانیت این مطالب را باور داشتند، زیرا این نوع مطالب به کسانی نسبت داده شده بود که به کذب و کم تقوایی معروف نبودند. [۲]
ابوزهره، الامام الصادق (علیهالسّلام)، صص ۱۱۲ـ ۱۱۱.
این روایت، تحلیل امام باقر (علیهالسلام) از وضع سیاسی دوران پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را بیان کرده و سختگیریهای خلفای اموی نسبت به شیعیان را که بیشتر آنها در عراق زندگی میکردند تشریح کرده است. ۲ - خلفای معاصرامام باقر (علیهالسلام) با پنج تن از خلفای اموی معاصر بود. در اینجا ویژگیهای هر یک از آنها را در امر حکومت و اداره جامعه مورد بررسی قرار میدهیم تا روشن شود که امام باقر (علیهالسلام) در چه شرائط اجتماعی و سیاسی زندگی میکرده است. ۲.۱ - ولید بن عبدالملکولید بن عبدالملک نخسیتن خلیفه معاصر امام پنجم بود. دوره خلافت او، دوره فتح و پیروزی مسلمانان در نبرد با کفار بود. در زمان او قلمرو دولت اموی از شرق و غرب وسعت یافت. ولید در نتیجه آرامشی که در عصر وی بر کشور حکمفرما بود، توانست دنباله فتوحاتی که در عصر خلفای سابق انجام یافته بود را بگیرد. به همین جهت قلمرو حکومت وی از طرف شرق و غرب توسعه یافت و بخشهایی از هند، کابل، کاشمر، طوس و مناطق مختلف و وسیع دیگر، به کشور پهناور اسلامی پیوست. دامنه فتوحات ولید تا اندلس امتداد یافت و قشون امپراتوریاندلس از نیروهای تحت فرماندهی موسی بن نصیر، فرمانده سپاه اسلام، شکست خوردند و این کشور به دست مسلمانان افتاد. [۳]
آیتی، محمد ابراهیم،اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۳ ه. ش، ص۱۷-۱۸.
۲.۲ - سلیمان بن عبدالملکدوران خلافت سلیمان بن عبدالملک کوتاه مدت بود و حدود سه سال بیشتر طول نکشید. [۴]
ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ج۵، ص۱۱.
[۵]
ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ج۵، ص۳۷.
[۶]
مسعودی، مروج الذهب، بیروت، دارالاندلس، ج۳، ص۱۷۳.
[۷]
مسعودی، مروج الذهب، بیروت، دارالاندلس، ج۳، ص۱۸۲.
سلیمان در آغاز خلافت، از خود نرمش نشان داد و به محض رسیدن به قدرت، درهای زندانهای عراق را گشود و هزاران نفر زندانی بیگناه را که حجاج بن یوسف در بند اسارت و حبس کشیده بود آزاد ساخت. او عمال و ماموران مالیات حجاج را از کار برکنار کرد و بسیاری از برنامههای ظالمانه او را لغو نمود.۲.۲.۱ - انتقامجویی و کینهتوزیاقدام سلیمان در آزاد ساختن زندانیان بیگناه عراق، دولت مستعجل بود؛ او بعدها روش خود را عوض کرد و روی حسابهای شخصی و تحت تاثیر احساسات انتقامجویانه، دست به ظلم و جنایت زد. او تحت تاثیر تعصبات قبیلگی، افراد قبایل مضری را زیر فشار قرار داد و از رقبای آنان یعنی قبایل یمنی ( قحطانی) پشتیبانی کرد. [۸]
فروخ، عمر، تاریخ صدر الاسلام و الدولةالامویة، الطبعة الثالثة، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۶ م، ص۱۹۷.
افزون بر این، عدهای از سرداران سپاه و رجال بزرگ را به قتل رسانید، و موسی بن نصیر و طارق بن زیاد، دو قهرمان دلیر و فاتحاندلس را مورد بیمهری قرار داد و طرد نمود. [۹]
علی، سید امیر، مختصر تاریخ العرب، تعریب: عفیف البعلبکی، الطبعه الثانیة، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۶۷ م، ص۱۲۵.
مولف کتاب «تاریخ سیاسی اسلام» مینویسد: سلیمان درباره والیان خود، نظرات شخصی خود را اعمال میکرد؛ بعضی را مورد توجه قرار میداد و برای از میان بردن بعضی دیگر نقشه میکشید. از جمله کسانی که سلیمان با آنها دشمنی داشت، محمد بن قاسم والی هند، قتبیه بن مسلم والی ماورا النهر و موسی بن نصیر والیاندلس بود. [۱۰]
ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، چاپ چهارم، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۰ ه. ش، ج۱، ص۴۰۱.
و این دشمنیها همه از انگیزههای شخصی و رقابتهای قبیلگی سرچشمه میگرفت.۲.۲.۲ - فساد دربار خلافتسلیمان بن عبدالملک مردی فوق العاده حریص، پرخور، شکمباره، خوشگذران، و تجمل پرست بود. او بهاندازه چند نفر غذا میخورد. سفرهای وی همیشه رنگین و اشرافی بود. او لباسهای پر زرق و برق و گرانقیمت و گلدوزی شده میپوشید و در این باره به قدری افراط میکرد که اجازه نمیداد خدمتگزاران و حتی ماموارن آبدارخانه دربار خلافت نیز با لباس عادی نزد او بروند، بلکه آنان مجبور بودند هنگام شرفیابی! لباس گلدوزی شده و رنگین بپوشند! تجمل پرستی دربار خلافت کم کم به سایر شهرها سرایت کرد و پوشیدن این گونه لباسها در یمن و کوفه و اسکندریه نیز در میان مردم معمول گردید. [۱۱]
مسعودی، ابوالحسن بن علی، مروج الذهب، بیروت، دارالاندلس، ج۳، ص۱۷۵.
۳ - پانویس
۴ - منبعمرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم، برگزفته از مقاله «اوضاع و شرایط سیاسی اجتماعی امام باقر (علیهالسلام)، تاریخ بازیابی:۹۸/۶/۱۳ |